هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عظمت و شکوه معشوق یا شخصی بزرگ سخن می‌گوید و بیان می‌کند که ستایش چنین شخصی تنها با عقل و خرد ممکن است. شاعر از شرم و حیرت خود در برابر این شخصیت می‌گوید و اعتراف می‌کند که بیان کلمات برای توصیف او ناتوان است. همچنین، به ناتوانی عقل در برابر هیبت این شخصیت اشاره می‌کند و در نهایت، از مخاطب می‌خواهد که انصاف دهد و بپذیرد که ستایش چنین شخصی کار دشواری است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و ادبی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲۸ - در عذر مستی

خسروا گوهر ثنای ترا
جز به الماس عقل نتوان سفت

دی چو خورشید در حجاب غروب
روی از شرم رای تو بنهفت

بیتی از گفته باز می‌گفتم
رای عالی بر امتحان آشفت

گردی ار عقل داشت صحن دماغ
جان به جاروب هیبت تو برفت

نطقم اندر حجاب شرم بماند
خرم اندر خلاف عجز بخفت

حیرتم بر بدیهه خار نهاد
تا به باغ بدیهه گل نشکفت

عذر مستی مگیر و بی‌خردی
آشکارست این سخن نه نهفت

خود تو انصاف من بده چو منی
چون تویی را ثنا تواند گفت؟

عقل الحق از آن شریفترست
که شود با دماغ مستان جفت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷ - در شکر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹ - مطایبه در عذر مستی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.