هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از مفاهیمی مانند تقدیر، شکرگزاری، عشق و درد سخن می‌گوید. شاعر به رابطه‌ی خود با خدا و دیگران اشاره می‌کند و از نقش تقدیر در زندگی و پذیرش آن صحبت می‌کند. همچنین، شاعر از شکرگزاری و عشق به عنوان نیروهای مثبت در زندگی یاد می‌کند و از درد و رنج به عنوان بخشی از زندگی که باید پذیرفته شود، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۲۹

شراب داد خدا مَرْ مرا، تو را سِرکا
چو قِسْمَت است چه جنگ است مَر مرا و تو را؟

شرابْ آنِ گُل است و خُمار حِصّه خار
شِناسَد او همه را و سِزا دَهَد به سِزا

شِکَر زِ بَهرِ دلِ تو تُرُش نخواهد شُد
که هست جا و مَقامِ شِکَر، دلِ حَلْوا

تو را چو نوحه گَری داد، نوحه‌یی می‌کُن
مرا چو مُطرِبِ خود کرد، دَردَمَم سُرنا

شِکَر شِکَر چه بِخَندد به رویِ من دِلْدار
به رویِ او نِگَرَم وارَهَم زِ رو و ریا

اگر بُدَست تُرُش شِکَّری تو از من نیز
طَمَع کُن ای تُرُش اَرْ نَه مُحال را مَفَزا

وَگَر گِریست به عالَم گُلی که تا من نیز
بِگریَم و بِکُنم نوحه‌یی چو آن گُل‌ها

حَقَم نداد غَمی جُز که قافیه طَلَبی
زِ بَهرِ شعر و از آن هم خَلاص داد مرا

بگیر و پاره کُن این شعر را چو شعرِ کُهَن
که فارغ است مَعانی زِ حرف و باد و هوا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.