۳۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۲

خیکِ دلِ ما، مَشکِ تَنِ ما
خوش نازْکُنان بر پُشتِ سَقا

از چَشمه جانْ پُر کرد شِکَم
کِی تشنه بیا، ای تشنه بیا

سَقّا پنهان، وان مَشکْ عِیان
لیکِن نَبُوَد، از مَشک جُدا

گَر رَقص کُند آن شیرِ عَلَم
رَقصَش نَبُوَد جُز رَقصِ هوا

دورم زِ نَظَر، فِعْلَم بِنِگَر
تا بوی بُوَد، بر عودْ گُوا

از بویِ تو جانْ قانع نشود
ای چَشمه جان، ای چَشمِ رضا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.