هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به ستایش مجلس سامی و ابراز آرزوی خدمت به آن میپردازد. او از علاقهاش به شعر و گردآوری اشعار گذشته سخن میگوید و از کریمالدین به نیکی یاد میکند. شاعر همچنین از مشکلاتی مانند کمبود کاغذ برای نوشتن اشعارش میگوید و امیدوار است که خدمت او به پایان برسد. در پایان، با عذرخواهی از گستاخی خود، سخن را به پایان میبرد.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم ادبی و تاریخی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به دانش پایهای در زمینه شعر و ادبیات فارسی دارد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۳۱ - از بزرگی درخواست کاغذ سپید کند
زندگانی مجلس سامی در اقبال تمام
چون ابد بیمنتها باد و چو دوران بر دوام
آرزومندی به خدمت بیش از آن دارد دلم
کاندرین خدمت توان کردن به شرح آن قیام
هست اومیدم به صنع و لطف حق عز اسمه
کاتصالی باشدم با مجلس عالی به کام
باد معلومش که من خادم به شعر بلفرج
تا بدیدستم ولوعی داشتستم بس تمام
شعر چند الحق به دست آوردهام فیما مضی
قطعهای از عمرو و زید و نکتهای از خاص و عام
چون بدان راضی نبودستم طلب میکردهام
در سفرگاه مسیر و در حضرگاه مقام
دی همین معنی مگر بر لفظ من خادم برفت
با کریمالدین که هست اندر کرم فخر کرام
گفت من دارم یکی از انتخاب شعر او
نسخهای بس بینظیر و شیوهای بس بانظام
عزم دارم کان به روزی چند بنویسم که نیست
شعر او مرغی که آسان اندرون افتد به دام
لیکن از بیکاغذی بیتی نکردستم سواد
هست اومیدم که این خدمت چو بگزارد تمام
حالی ار دارد به تایی چند به یا ناسره
دستگیر آید مرا اما عطا اما به وام
از سر گستاخی رفت این سخن با آن بزرگ
تا بدین بیخردگی معذور دارد والسلام
چون ابد بیمنتها باد و چو دوران بر دوام
آرزومندی به خدمت بیش از آن دارد دلم
کاندرین خدمت توان کردن به شرح آن قیام
هست اومیدم به صنع و لطف حق عز اسمه
کاتصالی باشدم با مجلس عالی به کام
باد معلومش که من خادم به شعر بلفرج
تا بدیدستم ولوعی داشتستم بس تمام
شعر چند الحق به دست آوردهام فیما مضی
قطعهای از عمرو و زید و نکتهای از خاص و عام
چون بدان راضی نبودستم طلب میکردهام
در سفرگاه مسیر و در حضرگاه مقام
دی همین معنی مگر بر لفظ من خادم برفت
با کریمالدین که هست اندر کرم فخر کرام
گفت من دارم یکی از انتخاب شعر او
نسخهای بس بینظیر و شیوهای بس بانظام
عزم دارم کان به روزی چند بنویسم که نیست
شعر او مرغی که آسان اندرون افتد به دام
لیکن از بیکاغذی بیتی نکردستم سواد
هست اومیدم که این خدمت چو بگزارد تمام
حالی ار دارد به تایی چند به یا ناسره
دستگیر آید مرا اما عطا اما به وام
از سر گستاخی رفت این سخن با آن بزرگ
تا بدین بیخردگی معذور دارد والسلام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۰ - الب ارغو یکی از ممدوحان حکیم را میل کشیدند در آن باب گفته است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۲ - در نقدی که یکی از امرا در مرثیهٔ سیدابوطالب نعمه بدو کرده بود گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.