هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس گناه و پشیمانی خود سخن می‌گوید و به دنبال بخشش است. او از دوری از خدمت و از دست دادن سعادت ابراز تأسف می‌کند و حالتی مست و درمانده دارد. همچنین، به مبارزه با حریفان اشاره می‌کند و از هشیاری ذات مخاطبش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۳۸ - در عذر غیبت از مجلس مخدوم

من بدعهد را چه می‌گویی
هرچه گویی سزای آن هستم

حاکم ار جرم من بود مردم
داور ار لطف تو بود جستم

لطف باری بریده باد از من
تا به خدمت چرا نپیوستم

می‌ندانم ز پای سر زین غم
تا برفت آن سعادت از دستم

خواستم تا بیایم و گویم
کز حریفان دینه چون رستم

به سر تو که ذات هشیاریست
که هنوز این زمان چنان مستم

که گشادن نمی‌توانم چشم
وین قوافی به حیله بربستم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۷ - در تقاضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۹ - فی‌الاشتیاق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.