هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی از زبان فردی است که در عشق و جنون عاشقی غرق شده است. او از جدایی از دوستان و دنیا، و از دست دادن خود در راه معشوق سخن می‌گوید. این شخصیت به مرحله‌ای رسیده که از هوس‌ها گذر کرده و به جنونی رسیده که طبیبان نیز از درمان آن عاجزند. در نهایت، او به دنبال یافتن معدن شکر (معشوق) است تا در آن محو شود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۴

چه شُدی گَر تو هَمچو من، شُدی‌یی عاشق ای فَتا؟
همه روز اَنْدَران جُنون، همه شب اَنْدَرین بُکا

زِ دو چَشمَت خیالِ او، نشُدی یک دَمی نَهان
که دو صد نور می‌رَسَدْ به دو دیده، از آن لِقا

زِ رَفیقان گُسَستی‌یی، زِ جهان دست شُستی‌یی
که مُجَرَّد شُدم زِ خود، که مُسَلَّم شُدم تو را

چو بَرین خَلْق می‌تَنَم، مَثَلِ آب و روغَنَم
زِ بُرونیم مُتَّصِل به دَرونه زِ هم جُدا

زِ هَوَس‌ها گُذشتی‌یی، به جُنون بَسته گشتی‌یی
نه جُنونی ز ِخَلْط و خون، که طَبیبَش دَهَد دَوا

که طَبیبان اگر دَمی، بِچَشَندی ازین غَمی
بِجَهَندی زِ بَندِ خود، بِدَرندی کتاب‌ها

هَله زین جُمله دَرگُذر، بِطَلَب مَعدنِ شِکَر
که شوی مَحوِ آن شِکَر، چو لَبَن در زُلوبیا
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.