هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از آب به عنوان نماد زندگی و حیات سخن میگوید. او آب را به عنوان منبع اصلی حیات و رشد طبیعت و انسان توصیف میکند و از اهمیت آن در زندگی و ارتباطش با مفاهیم معنوی و عرفانی صحبت میکند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند فقر، حرص، و نیاز انسان به آب و نان اشاره میکند و از آب به عنوان نمادی از جاودانگی و زندگی ابدی یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۹۴
بُریده شُد از این جویِ جهان آب
بَهارا بازگرد و وارسَان آب
از آن آبی که چَشمهی خِضْر و اِلْیاس
نَدیدست و نَبیند آنچُنان آب
زِهی سَرچَشمهیی کَزْ فَرِّ جوشَش
بِجوشَد هر دَمی از عینِ جان آب
چو باشد آبها، نانها بِرویَند
ولی هرگز نَرُست ای جانْ زِ نان آب
برایِ لُقمهیی نانْ چون گدایان
مَریز از رویِ فقر ای میهمان آب
سَراسَر جُمله عالَم نیم لُقمهست
زِ حِرصِ نیم لُقمه شُد نَهان آب
زمین و آسْمان دَلْو و سَبویَند
بُرون است از زمین و آسْمان آب
تو هم بیرون رو از چَرخ و زمین زود
که تا بینی رَوان از لامَکان آب
رَهَد ماهیِّ جانِ تو از این حوض
بیاشامَد زِ بَحْرِ بیکَران آب
در آن بَحری که خِضْرانَند ماهی
دَرو جاویدْ ماهی، جاودان آب
ازان دیدار آمد نورِ دیده
ازان بامست اَنْدَر ناودان آب
ازان باغست این گُلهایِ رُخسار
از آن دولاب یابد گُلْسِتان آب
ازان نَخْل است خُرماهایِ مَریَم
نه زَاسْبابست و زین اَبْواب آن آب
رَوان و جانَت آنْگَهْ شاد گردد
کَزین جا سویِ تو آید رَوان آب
مَزَن چوبَک دِگَر چون پاسْبانان
که هست این ماهیان را پاسْبان آب
بَهارا بازگرد و وارسَان آب
از آن آبی که چَشمهی خِضْر و اِلْیاس
نَدیدست و نَبیند آنچُنان آب
زِهی سَرچَشمهیی کَزْ فَرِّ جوشَش
بِجوشَد هر دَمی از عینِ جان آب
چو باشد آبها، نانها بِرویَند
ولی هرگز نَرُست ای جانْ زِ نان آب
برایِ لُقمهیی نانْ چون گدایان
مَریز از رویِ فقر ای میهمان آب
سَراسَر جُمله عالَم نیم لُقمهست
زِ حِرصِ نیم لُقمه شُد نَهان آب
زمین و آسْمان دَلْو و سَبویَند
بُرون است از زمین و آسْمان آب
تو هم بیرون رو از چَرخ و زمین زود
که تا بینی رَوان از لامَکان آب
رَهَد ماهیِّ جانِ تو از این حوض
بیاشامَد زِ بَحْرِ بیکَران آب
در آن بَحری که خِضْرانَند ماهی
دَرو جاویدْ ماهی، جاودان آب
ازان دیدار آمد نورِ دیده
ازان بامست اَنْدَر ناودان آب
ازان باغست این گُلهایِ رُخسار
از آن دولاب یابد گُلْسِتان آب
ازان نَخْل است خُرماهایِ مَریَم
نه زَاسْبابست و زین اَبْواب آن آب
رَوان و جانَت آنْگَهْ شاد گردد
کَزین جا سویِ تو آید رَوان آب
مَزَن چوبَک دِگَر چون پاسْبانان
که هست این ماهیان را پاسْبان آب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.