هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر عشق و وابستگی عمیق خود را به معشوق بیان می‌کند. او از عظمت عشق و نیاز خود به معشوق سخن می‌گوید و حتی خاموشی را به عنوان پند بزرگی می‌داند. شاعر همچنین از هنر و فداکاری برای معشوق صحبت می‌کند و خود را همچون سایه‌ای در خدمت او می‌داند. در پایان، شاعر به شمس تبریزی اشاره می‌کند و از عظمت او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۴

به جانِ تو که سوگندِ عظَیم است
که جانَم بی‌تو در بَندِ عظیم است

اگرچه خِضْر سیرآبِ حیات است
به لَعْلَت آرزومندِ عظیم است

سُخَن‌ها دارم از تو با تو بسیار
ولی خاموشی‌اَم پَندِ عَظیم است

هرآن کَز بیمِ تو خاموش باشد
اگرچه خَر، خِرَدمند عَظیم است

هر آن کَس کو هُنر را تَرک گوید
زِ بَهر تو، هنرمند عظیم است

فِکَندم خویش را چون سایه پیشت
فِکَندن پیشَت اَفْکَندِ عظیم است

که بغدادِ تو را دادِ بزرگ است
سَمَرقندِ تو را قَندِ عظیم است

حَریصَم کرد طَمْعِ دادِ قَندَت
اگرچه بَندهِ خُرسندِ عظیم است

بُریدَستی مرا از خویش و پیوند
که دل را با تو پیوندِ عظیم است

خَمُش کُن همچو عشق ای زاده عشق
اگرچه گفتْ فرزندِ عظیم است

رِکابِ شَمسِ تبریزی گرفتم
که زینِ شَمس زَرکَندِ عظیم است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.