۵۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۰

زِ بَعدِ وَقتِ نومیدیْ امیدی‌ست
به زیرِ کوری اَنْدَر سینه دیدی‌ست

نَبینی نور، چون دانی؟ تو کوری
سِیَه نادیده کِی دانَد سپیدی‌ست؟

قَرینِ صد هزاران نَقْش و معنی
نَهان، تَصریفِ سُلطانِ وَحیدی‌ست

که جُنباننده این نَقْش و مَعنی‌ست
چو بادی رَقص‌هایِ شاخِ بیدی‌ست

مَشو نومید از دُشنام دِلْدار
که بَعدِ رنجِ روزه، روزِ عیدی‌ست

که یَبْقَی الْحُبُّ ما بَقْیَ الْعِتابُ
که هر نَقْصی کَشاننده مَزیدی‌ست

رَها کُن گفتْ، بِهْ از گفت یابی
یَقین هر حادثی را خود ندیدی‌ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.