۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۳

چُنان کاین دل از آن دِلْدار مَستست
زِ خونِ صافِ ما آن یار مَستست

خُمارَش نَشْکَنم اِلّا به خونَم
از این شادیْ دلِ غَمْخوار مَستست

شَفَق وارَم به هر صُبحی به خون در
که در هر صُبح آن خونْ خوار مَستست

مَدِه پَند و مَبَر خونم به گَردن
که چَشمِ دِلْبَرِ کین دار مَستست

چرا این خاک هَمچون طَشْتِ خون ست
که چَشمِ ساقیِ اسرار مَستست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.