هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که مفاهیمی مانند تواضع، فقر، عشق، و رهایی از ظلم را بیان می‌کند. شاعر از نمادهایی مانند خضر، کشتی، شمع، و دریا استفاده می‌کند تا مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی را انتقال دهد. او بر اهمیت فروتنی، دوری از تکبر، و لذت بردن از سادگی و فقر تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۸

آن شَنیدی که خَضِر تَختهٔ کَشتی بِشِکَست
تا که کَشتی زِ کَفِ ظالمِ جَبّار بِرَست؟

خَضِرِ وَقتِ تو عِشق است که صوفی زِ شِکَست
صافی است و مَثَلِ دُردْ به پَستی بِنِشَست

لَذَّتِ فقر چو باده‌ست که پَستی جویَد
که همه عاشقِ سَجده‌ست و تَواضعْ سَرِمَست

تا بدانی که تکَبُّر همه از بی‌مَزه‌گی‌ست
پس سِزایِ مُتکَبِّر سَرِ بی‌ذوقْ بَس است

گریهٔ شمع همه شب نه که از دَردِ سَر است
چون زِ سَر رَستْ همه نور شُد از گریه بِرَست

کَفِ هستی زِ سَرِ خُمِّ مُدَمَّغ بِرَوَد
چون بگیرد قَدَحِ بادهٔ جانْ بر کَفِ دست

ماهیا هر چه تو را کامِ دلْ از بَحرْ بِجو
طَمَعِ خام مَکُن، تا نَخَلَد کامْ زِ شَست

بَحر می‌غُرَّد و می‌گوید کِی اُمَّتِ آب
راست گویید، بر این مایدِهِ کَس را گِلِه هست؟

دَم به دَم بَحرِ دل و اُمَّتِ او دَر خوش و نوش
در خِطابات و مُجاباتِ بلی‌اَند و اَلَست

نی دَران بَزم کَس از دردِ دلی سَر بِگِرفت
نی دَران باغ و چَمَن پایِ کَس از خار بِخَسْت

هَله خامُش، به خَموشیْت اسیران بِرَهَند
زِخَموشانهٔ تو ناطِق و خاموش بجَِست

لب فروبَند چو دیدی که لبِ بستهٔ یار
دستِ شمشیرزنان را به چه تَدبیر بِبَست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.