هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به توصیف عشق و پرستش معشوق الهی میپردازد. شاعر از نور و جلال معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که هر کس در برابر این جلال سر فرود نیاورد، شیطانصفت است. همچنین، شاعر از اهمیت تسلیم شدن در برابر عشق الهی و رهایی از خودخواهی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند تسلیم در برابر عشق الهی و نفی خودخواهی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۴۰۷
چَشمِ پُرنور که مَستِ نَظَرِ جانان است
ماه از او چَشم گرفتهست و فَلَک لَرزان است
خاصه آن لحظه که از حَضرتِ حَقْ نور کَشَد
سَجده گاهِ مَلَک و قِبلهٔ هر انسان است
هر کِه او سَر نَنَهَد بر کَفِ پایش آن دَم
بَهرِ ناموسِ مَنی، آن نَفَسْ او شیطان است
و آن کِه آن لحظه نَبینَد اثرِ نور بَرو
او کَم از دیو بُوَد، زان که تَنِ بیجان است
دلْ به جا دار در آن طَلعَتِ باهَیْبَتِ او
گَر تو مَردی، که رُخَش قبلهگهِ مَردان است
دست بَردار زِ سینه، چه نِگه میداری؟
جان در آن لحظه بِدِه شاد، که مَقصود آنست
جُمله را آب دَراَنْداز و دَران آتش شو
کآتَشِ چهرهٔ او چَشمهگَهِ حیوان است
سَر بَرآوَر زِ میانِ دلِ شَمسِ تبریز
کو خَدیوِ اَبَد و خُسروِ هر فرمان است
ماه از او چَشم گرفتهست و فَلَک لَرزان است
خاصه آن لحظه که از حَضرتِ حَقْ نور کَشَد
سَجده گاهِ مَلَک و قِبلهٔ هر انسان است
هر کِه او سَر نَنَهَد بر کَفِ پایش آن دَم
بَهرِ ناموسِ مَنی، آن نَفَسْ او شیطان است
و آن کِه آن لحظه نَبینَد اثرِ نور بَرو
او کَم از دیو بُوَد، زان که تَنِ بیجان است
دلْ به جا دار در آن طَلعَتِ باهَیْبَتِ او
گَر تو مَردی، که رُخَش قبلهگهِ مَردان است
دست بَردار زِ سینه، چه نِگه میداری؟
جان در آن لحظه بِدِه شاد، که مَقصود آنست
جُمله را آب دَراَنْداز و دَران آتش شو
کآتَشِ چهرهٔ او چَشمهگَهِ حیوان است
سَر بَرآوَر زِ میانِ دلِ شَمسِ تبریز
کو خَدیوِ اَبَد و خُسروِ هر فرمان است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.