۳۳۷ بار خوانده شده
اَنْدَرآ عیشْ بیتو شادان نیست
کیست کو بَندهٔ تو از جان نیست؟
ای تو در جانْ چو جانِ ما در تَن
سَخت پنهان، وَلیکْ پنهان نیست
دست بر هر کجا نَهی جان است
دست بر جانْ نَهادن آسان نیست
جان که صافی شُدهست در قالَب
جُز که آیینه دارِ جانان نیست
جمع شُد آفتاب و مَهْ این دَم
وَقتِ افسانهٔ پَریشان نیست
مَستی اَفْزون شُدهست و میتَرسَم
کین سُخَن را مَجالِ جولان نیست
دست نِهْ بر دَهانِ من تا من
آن نگویم، چو گفت را آن نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کیست کو بَندهٔ تو از جان نیست؟
ای تو در جانْ چو جانِ ما در تَن
سَخت پنهان، وَلیکْ پنهان نیست
دست بر هر کجا نَهی جان است
دست بر جانْ نَهادن آسان نیست
جان که صافی شُدهست در قالَب
جُز که آیینه دارِ جانان نیست
جمع شُد آفتاب و مَهْ این دَم
وَقتِ افسانهٔ پَریشان نیست
مَستی اَفْزون شُدهست و میتَرسَم
کین سُخَن را مَجالِ جولان نیست
دست نِهْ بر دَهانِ من تا من
آن نگویم، چو گفت را آن نیست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.