هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد و رنج عشق و جدایی سخن میگوید. او از تیغ عشق و آفتاب که بر سرش زده شده، گلایه میکند و از حجاب و رهایی از آن سخن میگوید. همچنین، به موضوع طلاق و مشکلات زناشویی اشاره میکند و از آتش مال و حطام که انسان را درگیر میکند، انتقاد میکند. در نهایت، شاعر توصیه میکند که کم سخن بگوییم و کم بنویسیم، زیرا دفتر جان سرنوشت ما کافی است.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی مانند عشق، رنج، طلاق و انتقاد از مسائل اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم ممکن است نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۵۱۴
قَصدِ سَرَم داری خَنجَر به مُشت
خوشتَر ازین نیز توانیم کُشت
بَرگِ گُل از لُطْفِ تو نَرمی بیافت
بر مَثَلِ خار چرایی دُرُشت
تیغ زدی بر سَرَم ای آفتاب
تا شُدم از تیغِ تو من گَرْم پُشت
تیغْ حِجاب است رَها کُن حِجاب
بر رُخِ من گرم بِزِن یک دو مُشت
وِصفِ طلاقِ زنِ همسایه کرد
گفت بُخاری زنِ خود هُشت هُشت
گفت چرا هُشْت جوابش بِداد
در عِوَضِ زشت بُد آن قَحْبه رُشت
بِهْرِ طلاق است اَمَل کو چو مار
حِبْسِ حُطام است و کُند خُشت خُشت
آتش در مالْ زن و در حُطام
تا بِرَهی زآتش وَزْ زاردُشت
بَس کُن و کم گویْ سُخَن کَم نویس
بس بُوَدَت دفترِ جانْ سَرنوشت
خوشتَر ازین نیز توانیم کُشت
بَرگِ گُل از لُطْفِ تو نَرمی بیافت
بر مَثَلِ خار چرایی دُرُشت
تیغ زدی بر سَرَم ای آفتاب
تا شُدم از تیغِ تو من گَرْم پُشت
تیغْ حِجاب است رَها کُن حِجاب
بر رُخِ من گرم بِزِن یک دو مُشت
وِصفِ طلاقِ زنِ همسایه کرد
گفت بُخاری زنِ خود هُشت هُشت
گفت چرا هُشْت جوابش بِداد
در عِوَضِ زشت بُد آن قَحْبه رُشت
بِهْرِ طلاق است اَمَل کو چو مار
حِبْسِ حُطام است و کُند خُشت خُشت
آتش در مالْ زن و در حُطام
تا بِرَهی زآتش وَزْ زاردُشت
بَس کُن و کم گویْ سُخَن کَم نویس
بس بُوَدَت دفترِ جانْ سَرنوشت
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.