هوش مصنوعی: شاعر از نسیم سحر درباره معشوق خود می‌پرسد و از درد فراق و اشتیاق وصال سخن می‌گوید. او از نسیم درباره اخبار معشوق، گذر او به سویش، و حالاتش سوال می‌کند و تاکید می‌کند که جز احوال معشوق چیزی نمی‌خواهد بشنود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۸۶

ای نسیم سحر، چه میگویی؟
از بت من خبر چه میگویی؟

به جز آن کم ز غم بخواهد کشت
چه شنیدی؟ دگر چه میگویی؟

میدهم در بهای وصلش جان
میبری، یا مبر، چه میگویی؟

با تو بار سفر دل من بود
چیست بار سفر؟ چه میگویی؟

من از آن لب سخن همی پرسم
تو حدیث شکر چه میگویی؟

گذری میکند بجانب من؟
یا ندارد گذر؟ چه میگویی؟

به جز احوال آن نگار مگوی
اوحدی را ز هر چه میگویی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.