هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به توصیف قدرت و لطف خداوند میپردازد. در این شعر، خداوند به عنوان موجودی توصیف میشود که میتواند غم را به شادی، تاریکی را به روشنایی و بدی را به خوبی تبدیل کند. او قادر است گناهان را ببخشد و به بندگانش کمک کند. همچنین، شعر به اهمیت ذوق و عشق در زندگی اشاره میکند و تأکید میکند که بدون آن، زندگی بیمعناست.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه و بخشش نیاز به درک بالاتری از زندگی و مذهب دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۵۲۸
آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کُند
چون پیشِ او زاری کُنی تَلخْ تو را شیرین کُند
اوَّل نِمایَد مارِ کَر آخِر بُوَد گنجِ گُهَر
شیرین شَهی کین تَلْخ را در دَم نِکوآیین کُند
دیوی بُوَد حورش کُند ماتم بُوَد سورَش کُند
وان کورِ مادرْزاد را دانا و عالَم بین کُند
تاریک را روشن کُند وان خار را گُلْشَن کُند
خار از کَفَت بیرون کَشَد وَزْ گُل تو را بالین کُند
بَهرِ خَلیلِ خویشتن آتش دَهَد اَفْروختن
وانْ آتشِ نِمْرود را اِشْکوفه و نسرین کُند
روشن کُنِ اِسْتارگان چاره گَرِ بیچارگان
بر بَنده او اِحْسان کُند هم بَنده را تَحسین کُند
جُمله گناهِ مُجرمان چون بَرگِ دِیْ ریزان کُند
در گوشِ بَدگویانِ خود عُذرِ گُنَه تَلْقین کُند
گوید بگو یا ذَالْوَفا اِغْفِر لِذَنْبٍ قَد هَفا
چون بَنده آید در دُعا او در نَهانْ آمین کُند
آمینِ او آن است کو اَنْدَر دُعا ذوقَش دَهَد
او را بُرون و اَنْدرون شیرین و خوشْ چون تین کُند
ذوق است کَنْدَر نیک و بَد در دست و پا قُوَّت دَهَد
کین ذوقْ زورِ رُستَمانْ جُفتِ تَنِ مِسْکین کُند
با ذوقْ مِسْکینْ رُستَمی بیذوقْ رُستم پُرغمی
گَر ذوق نَبْوَد یارِ جان جان را چه با تَمکین کُند؟
دل را فرستادم به گَهْ کو تیز دانَد رفت رَهْ
تا سویِ تبریزِ وفا اوصافِ شَمسُ الدّین کُند
چون پیشِ او زاری کُنی تَلخْ تو را شیرین کُند
اوَّل نِمایَد مارِ کَر آخِر بُوَد گنجِ گُهَر
شیرین شَهی کین تَلْخ را در دَم نِکوآیین کُند
دیوی بُوَد حورش کُند ماتم بُوَد سورَش کُند
وان کورِ مادرْزاد را دانا و عالَم بین کُند
تاریک را روشن کُند وان خار را گُلْشَن کُند
خار از کَفَت بیرون کَشَد وَزْ گُل تو را بالین کُند
بَهرِ خَلیلِ خویشتن آتش دَهَد اَفْروختن
وانْ آتشِ نِمْرود را اِشْکوفه و نسرین کُند
روشن کُنِ اِسْتارگان چاره گَرِ بیچارگان
بر بَنده او اِحْسان کُند هم بَنده را تَحسین کُند
جُمله گناهِ مُجرمان چون بَرگِ دِیْ ریزان کُند
در گوشِ بَدگویانِ خود عُذرِ گُنَه تَلْقین کُند
گوید بگو یا ذَالْوَفا اِغْفِر لِذَنْبٍ قَد هَفا
چون بَنده آید در دُعا او در نَهانْ آمین کُند
آمینِ او آن است کو اَنْدَر دُعا ذوقَش دَهَد
او را بُرون و اَنْدرون شیرین و خوشْ چون تین کُند
ذوق است کَنْدَر نیک و بَد در دست و پا قُوَّت دَهَد
کین ذوقْ زورِ رُستَمانْ جُفتِ تَنِ مِسْکین کُند
با ذوقْ مِسْکینْ رُستَمی بیذوقْ رُستم پُرغمی
گَر ذوق نَبْوَد یارِ جان جان را چه با تَمکین کُند؟
دل را فرستادم به گَهْ کو تیز دانَد رفت رَهْ
تا سویِ تبریزِ وفا اوصافِ شَمسُ الدّین کُند
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.