هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و عاشقی می‌پردازد و بیان می‌کند که عشق و حالات عاشقانه را تنها عاشقان درک می‌کنند و دیگران، حتی عاقلان و هوشمندان، قادر به فهم آن نیستند. همچنین، به داستان‌های عاشقانه‌ی معروف مانند خسرو و شیرین، فرهاد و لیلی و مجنون اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که عشق می‌تواند انسان را به انجام کارهای شگفت‌انگیز وادارد. متن به زیبایی‌های عشق و تأثیر آن بر روح و روان انسان می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از داستان‌های عاشقانه‌ی کلاسیک و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۵۳۲

مَر عاشقان را پَندِ کَس هرگز نباشد سودمند
نی آنچنان سَیل است این کِش کَس توانَد کرد بَند

ذوقِ سَرِ سَرمَست را هرگز نَدانَد عاقلی
حالِ دلِ بیهوش را هرگز نَدانَد هوشمند

بیزار گردند از شَهی شاهان اگر بویی بَرَند
زان باده‌ها که عاشقانْ در مَجْلِسِ دل می‌خورند

خُسرو وَداعِ مُلْکِ خود از بَهرِ شیرین می‌کُند
فرهادْ هم از بَهرِ او بر کوه می‌کوبَد کُلَنْد

مَجنون زِ حَلْقه‌یْ عاقلان از عشقِ لیلی می‌رَمَد
بر سَبْلَتِ هر سَرکَشی کرده‌ست وامِق ریشْخَند

اَفْسرده آن عُمری که آن بُگْذشت بی‌آن جانِ خوش
ای گَنْده آن مَغزی که آن غافِل بُوَد زین لورکَنْد

این آسْمان گَر نیستی سَرگشته و عاشق چو ما
زین گردشْ او سیر آمدی گفتی بَسَسْتم چند چند

عالَم چو سُرناییّ و او در هر شِکافَش می‌دَمَد
هر ناله‌یی دارد یقین زان دو لبِ چون قَند قَند

می‌بین که چون دَرمی دَمَد در هر گِلی در هر دلی
حاجَت دَهَد عشقی دَهَد کَافْغان بَرآرَد از گَزَنْد

دل را زِ حَقْ گَر بَرکَنی بر کِه نَهی آخِر بگو
بی جانْ کسی که دل ازو یک لحظه بَرتانِسْت کَنْد

من بس کُنم تو چُست شو شب بر سَرِ این بام رو
خوش غُلْغُلی در شهر زَن ای جانْ به آوازِ بلند
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.