هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جذبه‌های روحانی سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق الهی و تأثیر آن بر جان و روح خود صحبت می‌کند و از حالات روحانی و عرفانی خود در این مسیر می‌گوید. شاعر از مرغان روحانی و عروج آن‌ها به سوی عالم بالا سخن می‌گوید و از ذوق و حالات معنوی خود در این سفر روحانی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و روحانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۵

سودایِ تو در جویِ جانْ چون آبِ حَیوان می‌رَوَد
آبِ حَیات از عشقِ تو در جویْ جویان می‌رَوَد

عالَم پُر از حَمد و ثَنا از طوطیانِ آشنا
مُرغِ دِلَم بَر می‌پَرَد چون ذکرِ مُرغان می‌رَوَد

بر ذکرِ ایشانْ جان دَهَم جان را خوش و خندان دَهَم
جان چون نخندد چون زِ تَنْ در لُطفِ جانان می‌رَوَد

هر مُرغِ جان چون فاخْته در عشقْ طوقی ساخته
چون من قَفَص پرداخته سویِ سُلَیمان می‌رَوَد

از جانِ هر سُبحانی‌یی هر دَم یکی روحانی‌یی
مَست و خراب و فانی‌یی تا عَرشِ سُبْحان می‌رَوَد

جان چیست خُمِّ خُسروان در وِیْ شرابِ آسْمان
زین رو سُخَن چون بی‌خودان هر دَم پَریشان می‌رَوَد

در خوردنم ذوقی دِگَر در رَفتنم ذوقی دِگَر
در گفتنم ذوقی دِگَر باقی بَرین سان می‌رَوَد

میدان خوش است ای ماه رو با گیر و دارِ ما و تو
ای هر کِه لَنْگ است اسبِ او لَنْگان زِ میدان می‌رَوَد

مَهْ از پِیِ چوگانِ تو خود را چو گویی ساخته
خورشید هم جان باخته چون گویْ غَلْطان می‌رَوَد

این دو بَسی بِشْتافته پیشِ تو رَه نایافته
در نورِ تو دَربافته بیرونِ ایوان می‌رَوَد

چون نورِ بیرون این بُوَد پس او که دولت بین بُوَد
یا رَب چه با تَمکین بُوَد یا رَب چه رَخشان می‌رَوَد
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۶
نظرها و حاشیه ها
محمّد
۱۴۰۱/۳/۲۰ ۰۶:۵۶

بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله نور بسم الله نورٍ نور
...