هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به زیبایی و قدرت عشق و مستی معنوی اشاره دارد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی یاد میکند که انسان را به وجد میآورد و او را در حالات مختلف قرار میدهد. همچنین، متن به مفاهیمی مانند تسلیم، حیرت و پذیرش سرنوشت اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۵۳۹
مَستی سَلامَت میکُند پنهان پیامَت میکنُد
آن کو دِلَش را بُردهیی جان هم غُلامَت میکُند
ای نیست کرده هست را بِشْنو سَلامِ مَست را
مَستی که هر دو دست را پابَنْدِ دامَت میکُند
ای آسْمانِ عاشقان ای جانِ جانِ عاشقان
حُسنَت میانِ عاشقان نَک دوست کامَت میکُند
ای چاشْنیِّ هر لَبی ای قبلهٔ هر مَذهبی
مَهْ پاسْبانی هر شبی بر گِردِ بامَت میکُند
آن کو زِ خاکْ اَبْدان کُند مَر دود را کیوان کُند
ای خاکِ تَن وِیْ دودِ دل بِنْگَر کُدامَت میکُند
یک لحظهاَت پَر میدَهَد یک لحظه لَنْگَر میدَهَد
یک لحظه صُبْحَت میکُند یک لحظه شامَت میکُند
یک لحظه میلَرزانَدَت یک لحظه میخندانَدَت
یک لحظه مَستَت میکُند یک لحظه جامَت میکُند
چون مُهرهیی در دستِ او گَهْ باده و گَهْ مَستِ او
این مُهرهاَت را بِشْکَنَد وَاللّهْ تمامَت میکُند
گَهْ آن بُوَد گَهْ این بُوَد پایانِ تو تَمْکین بُوَد
لیکِن بدین تَلوینها مَقْبول و رامَت میکُند
تو نوح بودی مُدّتی بودَت قَدَم در شِدّتی
مانندهٔ کَشتی کُنون بیپا و گامَت میکُند
خامُش کُن و حیران نِشین حیرانِ حیرتْ آفرین
پُخته سُخن مَردی ولی گُفتارْ خامَت میکُند
آن کو دِلَش را بُردهیی جان هم غُلامَت میکُند
ای نیست کرده هست را بِشْنو سَلامِ مَست را
مَستی که هر دو دست را پابَنْدِ دامَت میکُند
ای آسْمانِ عاشقان ای جانِ جانِ عاشقان
حُسنَت میانِ عاشقان نَک دوست کامَت میکُند
ای چاشْنیِّ هر لَبی ای قبلهٔ هر مَذهبی
مَهْ پاسْبانی هر شبی بر گِردِ بامَت میکُند
آن کو زِ خاکْ اَبْدان کُند مَر دود را کیوان کُند
ای خاکِ تَن وِیْ دودِ دل بِنْگَر کُدامَت میکُند
یک لحظهاَت پَر میدَهَد یک لحظه لَنْگَر میدَهَد
یک لحظه صُبْحَت میکُند یک لحظه شامَت میکُند
یک لحظه میلَرزانَدَت یک لحظه میخندانَدَت
یک لحظه مَستَت میکُند یک لحظه جامَت میکُند
چون مُهرهیی در دستِ او گَهْ باده و گَهْ مَستِ او
این مُهرهاَت را بِشْکَنَد وَاللّهْ تمامَت میکُند
گَهْ آن بُوَد گَهْ این بُوَد پایانِ تو تَمْکین بُوَد
لیکِن بدین تَلوینها مَقْبول و رامَت میکُند
تو نوح بودی مُدّتی بودَت قَدَم در شِدّتی
مانندهٔ کَشتی کُنون بیپا و گامَت میکُند
خامُش کُن و حیران نِشین حیرانِ حیرتْ آفرین
پُخته سُخن مَردی ولی گُفتارْ خامَت میکُند
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.