هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به مفاهیم عمیق روحانی و معنوی میپردازد. در آن از مفاهیمی مانند عشق الهی، فنا و بقا، وحدت وجود، و تحولات روحانی سخن گفته شده است. شاعر از تصاویر و استعارههای پیچیده برای بیان حالات روحانی و عرفانی استفاده کرده است.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۵۳۸
گَر آتشِ دلْ بَرزَنَد بر مؤمن و کافَر زَنَد
صورتْ همه پَرّان شود گَر مُرغِ مَعنی پَر زَنَد
عالَم همه ویران شود جانْ غَرقهٔ طوفان شود
آن گوهری کو آب شُد آن آب بر گوهر زَنَد
پیدا شود سِرِّ نَهان ویران شود نَقْشِ جهان
موجی بَرآیَد ناگهان بر گُنبَدِ اَخْضَر زَنَد
گاهی قَلَمْ کاغذ شود کاغذ گَهی بیخود شود
جانْ خَصْمِ نیک و بَد شود هر لحظهیی خَنْجَر زَنَد
هر جان که اَللّٰهی شود در خَلْوَتِ شاهی شود
ماری بُوَد ماهی شود از خاکْ بر کوثَر زَنَد
از جا سویِ بیجا شود در لامَکان پیدا شود
هر سو که اُفْتَد بعد ازین بَر مُشک و بر عَنْبَر زَنَد
در فقرْ درویشی کُند بر اَخْتَرانْ پیشی کُند
خاکِ دَرَش خاقان بُوَد حَلقهیْ دَرَش سَنْجَر زَنَد
از آفتابِ مُشْتَعِل هر دَم نِدا آید به دل
تو شمعْ این سَر را بِهِل تا باز شمعَت سَر زَنَد
تو خِدمَتِ جانان کُنی سَر را چرا پنهان کُنی؟
زَرْ هر دَمی خوش تَر شود از زَخم کان زَرگَر زَنَد
دل بیخود از بادهیْ اَزَل میگفت خوش خوش این غزل
گر میْ فرو گیرد دَمَش این دَم ازین خوش تَر زَنَد
صورتْ همه پَرّان شود گَر مُرغِ مَعنی پَر زَنَد
عالَم همه ویران شود جانْ غَرقهٔ طوفان شود
آن گوهری کو آب شُد آن آب بر گوهر زَنَد
پیدا شود سِرِّ نَهان ویران شود نَقْشِ جهان
موجی بَرآیَد ناگهان بر گُنبَدِ اَخْضَر زَنَد
گاهی قَلَمْ کاغذ شود کاغذ گَهی بیخود شود
جانْ خَصْمِ نیک و بَد شود هر لحظهیی خَنْجَر زَنَد
هر جان که اَللّٰهی شود در خَلْوَتِ شاهی شود
ماری بُوَد ماهی شود از خاکْ بر کوثَر زَنَد
از جا سویِ بیجا شود در لامَکان پیدا شود
هر سو که اُفْتَد بعد ازین بَر مُشک و بر عَنْبَر زَنَد
در فقرْ درویشی کُند بر اَخْتَرانْ پیشی کُند
خاکِ دَرَش خاقان بُوَد حَلقهیْ دَرَش سَنْجَر زَنَد
از آفتابِ مُشْتَعِل هر دَم نِدا آید به دل
تو شمعْ این سَر را بِهِل تا باز شمعَت سَر زَنَد
تو خِدمَتِ جانان کُنی سَر را چرا پنهان کُنی؟
زَرْ هر دَمی خوش تَر شود از زَخم کان زَرگَر زَنَد
دل بیخود از بادهیْ اَزَل میگفت خوش خوش این غزل
گر میْ فرو گیرد دَمَش این دَم ازین خوش تَر زَنَد
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.