۴۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۰

عاشقِ دِلْبَرِ مرا شَرم و حَیا چرا بُوَد؟
چون که جَمالْ این بُوَد رَسمِ وَفا چرا بُوَد؟

این همه لُطف و سَرکَشی قِسْمَتِ خَلْق چون شود؟
این همه حُسن و دِلْبَری بر بُتِ ما چرا بُوَد؟

دَردِ فِراقْ من کَشَم ناله به نایْ چون رَسَد؟
آتشِ عشقْ من بَرَم چَنگْ دوتا چرا بُوَد؟

لَذَّتِ بی‌کَرانه‌یی‌ست عشقْ شُده‌ست نام او
قاعِدهْ خود شِکایَت است وَرْنَه جَفا چرا بُوَد؟

از سَرِ ناز و غَنْجْ خود رویْ چُنان تُرُش کُند
آن تُرُشیِّ رویِ او روحْ فَزا چرا بُوَد؟

آن تُرُشیِّ رویِ او ابرصِفَت هَمی‌شود
وَرْنَه حَیات و خُرَّمی باغ و گیا چرا بُوَد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.