هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، زیبایی، معنویت، و جستجوی حقیقت می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند ماه، خورشید، آسمان، و گلستان به عنوان نمادهایی برای بیان احساسات و تفکرات خود استفاده می‌کند. متن همچنین به موضوعاتی مانند گذر زمان، پیری، و امید به آینده اشاره می‌کند و خواننده را به تفکر درباره‌ی زندگی و معنای آن دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم و نمادهای استفاده‌شده در متن نیاز به تجربه‌ی زندگی و تفکر عمیق دارند که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

غزل شمارهٔ ۵۶۸

چو آمد رویِ مَهْ رویَم چه باشد جانْ که جان باشد؟
چو دیدی روزِ روشن را چه جایِ پاسْبان باشد؟

برایِ ماه و هَنْجارَش که تا بَرنَشْکَند کارش
تو لُطفِ آفتابی بین که در شب‌ها نَهان باشد

دِلا بُگْریز ازین خانه که دِلْگیر است و بیگانه
به گُلزاریّ و ایوانی که فَرشَشْ آسْمان باشد

ازین صُلحِ پُر از کینَش وَزین صُبحِ دروغینَش
همیشه این چُنین صُبحی هَلاکِ کاروان باشد

بِجو آن صُبحِ صادق را که جانْ بَخشَد خَلایقِ را
هزارانْ مَستِ عاشق را صَبوحیّ و اَمان باشد

هر آن آتش که می‌زایَد غم و اندیشه را سوزد
به هر جایی که گُلْ کاری نِهالَش گُلْسِتان باشد

یکی یاری نِکوکاری زِ هر آفَتْ نِگَهداری
ظَریفی ماه رُخساری به صد جانْ رایگان باشد

یکی خوبی شِکَرریزی چو بادهْ رَقص اَنگیزی
یکی مَستی خوش آمیزی که وَصْلَش جاودان باشد

اگر با نَقْشِ گرمابه شود یک لحظه هم‌خوابه
همان دَم نَقْش گیرد جان چو من دَسْتَک زَنان باشد

دلِ آوارهٔ ما را از آن دِلْبَر خَبَر آید
شبی اِسْتارهٔ ما را به ماهِ او قِران باشد

چو از بامِ بلندْ او رو نِمایَد ناگهانْ ما را
هوایِ سُست پِیْ آن دَم مِثالِ نَردبان باشد

کسی کو یارِ صبر آمد سوارِ ماه و ابر آمد
مَکُن باور که ابرِ تَر گِدایِ ناودان باشد

چو چَشمِ چَپ هَمی‌پَرَّد نشانِ شادیِ دلْ دان
چو چَشمِ دل هَمی‌پَرَّد عَجَب آن چه نشان باشد؟

بَسی کَمْپیر در چادَر زِ مَردان بُرده عُمر و زَر
مَبین چادر تو آن بِنْگَر که در چادر نَهان باشد

بَسی ماه و بَسی فِتْنه به زیرِ چادرِ کُهنه
بَسی پالانی‌ییْ لَنْگی که در بَرگُسْتوان باشد

بَسی خَرگَهْ سِیَه باشد دَرو تُرکی چو مَهْ باشد
چه غم داری تو از پیری چو اِقْبالَت جوان باشد

بِریزد صورتِ پیرَت بِزایَد صورتِ بَخْتَت
زِ ابرِ تیره زایَد او که خورشیدِ جهان باشد

کسی کو خواب می‌بیند که با ماه است بر گَردون
چه غَم گَر این تَنِ خُفته میانِ کاهْدان باشد

مَعاذَاللّهْ که مُرغِ جان قَفَص را آهنین خواهد
مَعاذَاللّهْ که سیمرغی دَرین تَنگْ آشیان باشد

دَهان بَربَند و خامُش کُن که نُطْقِ جاودانْ داری
سُخَن با گوش و هوشی گو که او هم جاودان باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.