هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و نیاز خود به معشوق الهی سخن می‌گوید. او خود را همچون شمعی در سوز و گداز توصیف می‌کند و از رسیدن به آرامش و روشنایی در پرتو این عشق سخن می‌گوید. شاعر از ترک سفر و رسیدن به ایمنی از مرگ و طولانی شدن عمر در کنار یار سخن می‌گوید و در نهایت، از رسیدن زمان نماز و نیاز به عبادت یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۶۱۴

آن بندهٔ آواره بازآمد و بازآمد
چون شمع به پیشِ تو در سوز و گُداز آمد

چون عَبْهَر و قَند ای جان در روْش بِخَند ای جان
دَر را بِمَبَنْد ای جان زیرا به نیاز آمد

وَرْزان که بِبَندی دَر بر حُکْمِ تو بِنْهَد سَر
بر بنده نیاز آمد شَهْ را همه ناز آمد

هر شمعِ گُدازیده شُد روشنیِ دیده
کان را که گُداز آمد او مَحْرَمِ راز آمد

زَهْراب زِ دستِ وِیْ گَر فرق کُنم از میْ
پَس در رَهِ جانْ جانَم وَاللّهْ به مَجاز آمد

آبِ حَیَوانَش را حیوان زِ کجا نوشَد؟
کِی بیند رویَش را چَشمی که فَراز آمد؟

من تَرکِ سَفَر کردم با یار شُدم ساکِن
وَزْ مرگ شُدم ایِمن کانْ عُمرِ دراز آمد

ای دل چو دَرین جویی پس آب چه می‌جویی
تا چند صَلا گویی هنگامِ نماز آمد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.