هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع دیوانگی عاشقانه و عشق الهی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که دیوانه‌ای که در عشق غرق شده، دیگر تفاوتی بین روز و شب نمی‌بیند و تنها چیزی که برایش مهم است، عشق و وصل به معشوق است. او از خواب و بیداری عادی فراتر رفته و با دیده‌ی جان، حقایق ازلی را می‌خواند. شاعر همچنین از شمس تبریزی به عنوان منبع نور و هدایت یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۱۵

خواب از پِیِ آن آید تا عقلِ تو بِسْتانَد
دیوانه کجا خُسْبَد دیوانه چه شب دانَد؟

نی روز بُوَد نی شب در مَذهَبِ دیوانه
آن چیز که او دارد او دانَد او دانَد

از گَردشِ گَردون شُد روز و شبِ این عالَم
دیوانهٔ آن جا را گَردون بِنَگَردانَد

گَر چَشمِ سَرَش خُسْپَد بی‌سَر همه چَشم است او
کَزْ دیدهٔ جانِ خود لوحِ اَزَلی خوانَد

دیوانگی اَرْ خواهی چون مُرغ شو و ماهی
با خوابْ چو هَمراهی آن با تو کجا مانَد؟

شب رو شو و عَیّاری در عشقِ چُنان یاری
تا باز شود کاری زان طُرّه که بِفْشانَد

دیوانه دِگَرسان است او حامِلهٔ جان است
چَشمَش چو به جانان است حَمْلَش نه بِدو مانَد؟

زین شرح اگر خواهی از شَمسِ حَق و شاهی
تبریزْ همه عالَم زو نورِ نو اَفْشانَد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.