۵۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲۳

عاشق شُده‌یی ای دل سودات مُبارک باد
از جا و مَکان رَسْتی آن‌جات مُبارک باد

از هر دو جهان بُگْذَر تنها زَن و تنها خور
تا مُلْک مَلَک گویند تَنْهات مُبارک باد

ای پیش روِ مَردی امروز تو بَر خوردی
ای زاهِدِ فردایی فردات مُبارک باد

کُفرَت هَمِگی دین شُد تَلْخَت همه شیرین شُد
حَلْوا شُده‌یی کُلّی حَلْوات مُبارک باد

در خانِقَهِ سینه غوغاست فَقیران را
ای سینهٔ بی‌کینه غوغات مُبارک باد

این دیدهٔ دل دیده اشکی بُد و دریا شُد
دریاش هَمی‌گوید دریات مُبارک باد

ای عاشقِ پنهانی آن یارْ قَرینَت باد
ای طالِبِ بالایی بالات مُبارک باد

ای جانِ پَسَندیده جوییده و کوشیده
پَرهات بِروییده پَرهات مُبارک باد

خامُش کُن و پنهان کُن بازارِ نِکو کردی
کالایِ عَجَب بُردی کالات مُبارک باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.