هوش مصنوعی: این متن به موضوعاتی مانند تقدیر و تدبیر، عشق و رهایی از مرگ، و اهمیت خرد و رضا در زندگی می‌پردازد. شاعر تأکید می‌کند که انسان هرچند تلاش کند، تقدیرش در دست خداوند است و عشق و رضا می‌توانند او را از ترس مرگ رها کنند. همچنین، متن به اهمیت دوری از حرص و طمع و پذیرش سرنوشت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند مرگ و تقدیر ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۲

تَدبیر کُند بَنده و تَقدیر نَدانَد
تَدبیرْ به تَقدیرِ خداوند نَمانَد

بَنده چو بِیَندیشَد پیداست چه بیند
حیله بِکُند لیکْ خدایی نَتَوانَد

گامی دو چُنان آید کو راست نَهاده‌ست
وان گاه که دانَد که کُجاهاش کَشانَد؟

اِسْتیزه مَکُن مَمْلَکَتِ عشقْ طَلَب کُن
کین مَمْلَکَتَت از مَلِکُ الْموت رَهانَد

باری تو بِهِلْ کامِ خود و نورِ خِرَد گیر
کین کامْ تو را زود به ناکام رَسانَد

اِشْکاریِ شَهْ باش و مَجو هیچ شکاری
کِاشْکارِ تو را بازِ اَجَل بازسِتانَد

چون بازِ شَهی رو به سویِ طَبْلهٔ بازَش
کان طَبْله تو را نوش دَهَد طَبْل نَخوانَد

از شاهْ وَفادارتَر امروز کسی نیست
خَر جانِبِ او ران که تو را هیچ نَرانَد

زندانیِ مَرگَند همه خَلْق یَقین دان
مَحْبوسْ تو را از تَکِ زندان نَرهانَد

دانی که در این کویِ رضا بانگِ سگان چیست؟
تا هر کِه مُخَنَّث بُوَد آنَش بِرَمانَد

حاشا زِ سواری که بُوَد عاشقِ این راه
که بانگِ سگِ کویْ دِلَش را بِطَپانَد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.