۹۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
به کردگار رها کرده به مصالح خویش

به پادشاهی عالم فرو نیارد سر
اگر ز سر قناعت خبر شود درویش

بنوش باده که قسام صنع قسمت کرد
در آفرینش از انواع نوشدارو نیش

ز سنگ تفرقه خواهی که منحنی نشوی
مشو بسان ترازو تو در پی کم و بیش

ریا حلال شمارند و جام باده حرام
زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش

ریای زاهد سالوس جان من فرسود
قدح بیار و بنه مرهمی بر این دل ریش

به دلربائی اگر خود سر آمدی چه عجب
که نور حسن تو بود از اساس عالم پیش

دهان نیک تو دلخواه جان حافظ شد
به جان بود خطرم زین دل محال اندیش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
مریم
۱۳۹۹/۵/۱۸ ۱۸:۲۱

لطفا تفسیرش رو هم‌بنویسید .هیچ‌جایی نتونستم پیدا کنم !!