هوش مصنوعی: در این متن، معشوق طوسی در حالی که بی‌خویش بوده، با سگی روبرو می‌شود و از روی بی‌خویشی به او سنگ می‌زند. سپس سواری سبزپوش ظاهر می‌شود و او را به دلیل این رفتار سرزنش می‌کند، توضیح می‌دهد که سگ نیز مانند انسان دارای ارزش و اسرار درونی است و نباید به ظاهر ناپسندش او را تحقیر کرد. متن بر اهمیت درک عمیق تر از موجودات و پرهیز از قضاوت بر اساس ظاهر تأکید دارد.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک آن به سطحی از بلوغ فکری نیاز است. همچنین، استفاده از استعاره و نمادهای عرفانی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

(۷) حکایت معشوق طوسی با سگ و مرد سوار

مگر معشوق طوسی گرمگاهی
چو بی‌خویشی برون می‌شد براهی

یکی سگ پیش او آمد دران راه
ز بی‌خویشی بزد سنگیش ناگاه

سواری سبزجامه دید از دور
درآمد از پسش روئی همه نور

بزد یک تازیانه سخت بروی
بدو گفتا که هان ای بیخبر هی

نمی‌دانی که بر که می‌زنی سنگ
که با او نیستی در اصل همرنگ

نه از یک قالبی با او بهم تو
چرا از خویش می‌داریش کم تو

چو سگ از قالب قدرة جدا نیست
فزونی کردنت بر سگ روا نیست

سگان در پرده پنهانند ای دوست
ببین گر پاک مغزی بیش ازین پوست

که سگ گرچه بصورت ناپسندست
ولیکن در صفت جانش بلندست

بسی اسرار با سگ در میانست
ولیکن ظاهر او سدِّ آنست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۶) حکایت خواجۀ جندی با سگ
گوهر بعدی:(۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.