هوش مصنوعی:
این متن شعری است که مفاهیم عشق، وفاداری، طبیعت و فلسفه زندگی را در قالب استعارهها و تشبیهات زیبا بیان میکند. شاعر از عشق و وفاداری سخن میگوید و با استفاده از عناصر طبیعت مانند آب، سبزه و باغ، مفاهیم عمیق انسانی را به تصویر میکشد. همچنین، به مسائل فلسفی مانند سرنوشت، شانس و قضاوت اخلاقی نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۷۰۴
آن جا که چو تو نِگار باشد
سالوس و حِفاظْ عار باشد
سالوس و حِیَل کِنار گیرد
چون رَحْمَتِ بیکِنار باشد
بوسی به دَغا رُبودم از تو
ای دوست دَغا سه بار باشد
امروزْ وَفا کُن آن سوم را
امروزْ یکی هزار باشد
من جوی و تو آب و بوسهٔ آب
هم بر لَبِ جویبار باشد
از بوسهٔ آب بر لَبِ جویْ
اِشْکوفه و سَبزه زار باشد
از سبزه چه کَم شود که سَبزه
در دیدهٔ خیره خار باشد
موسی زِ عَصا چرا گُریزد
گَر بر فرعونْ مار باشد؟
بر فرعونان که نیلْ خون گشت
برمؤمنْ خوش گُوار باشد
هرگز نَرَمَد خَلیل زاتَش
گَر بر نِمْرودْ نار باشد
یَعقوب کجا رَمَد زِ یوسُف
گَر بر پسرانْش بار باشد؟
آن بادِ بهار جانِ باغ است
بر شوره اگر غُبار باشد
زان باغْ درختْ بَرگ یابَد
اِشْکوفه بَرو سَوار باشد
احمد چو تو راست پَس زِ بوجَهْل
عِشقا سِزَدَت که عار باشد
این را بُردهست و آن بدین مات
کارِ دنیا قِمار باشد
آن کَس که زِ بَختِ خود گُریزد
بُگْریخته شَرمْسار باشد
هین دامْ مَنِه به صیدِ خرگوش
تا شیرْ تو را شِکار باشد
ای دل زِ عَبیرِ عشقْ کم گوی
خود بو بَرَد آن کِه یار باشد
سالوس و حِفاظْ عار باشد
سالوس و حِیَل کِنار گیرد
چون رَحْمَتِ بیکِنار باشد
بوسی به دَغا رُبودم از تو
ای دوست دَغا سه بار باشد
امروزْ وَفا کُن آن سوم را
امروزْ یکی هزار باشد
من جوی و تو آب و بوسهٔ آب
هم بر لَبِ جویبار باشد
از بوسهٔ آب بر لَبِ جویْ
اِشْکوفه و سَبزه زار باشد
از سبزه چه کَم شود که سَبزه
در دیدهٔ خیره خار باشد
موسی زِ عَصا چرا گُریزد
گَر بر فرعونْ مار باشد؟
بر فرعونان که نیلْ خون گشت
برمؤمنْ خوش گُوار باشد
هرگز نَرَمَد خَلیل زاتَش
گَر بر نِمْرودْ نار باشد
یَعقوب کجا رَمَد زِ یوسُف
گَر بر پسرانْش بار باشد؟
آن بادِ بهار جانِ باغ است
بر شوره اگر غُبار باشد
زان باغْ درختْ بَرگ یابَد
اِشْکوفه بَرو سَوار باشد
احمد چو تو راست پَس زِ بوجَهْل
عِشقا سِزَدَت که عار باشد
این را بُردهست و آن بدین مات
کارِ دنیا قِمار باشد
آن کَس که زِ بَختِ خود گُریزد
بُگْریخته شَرمْسار باشد
هین دامْ مَنِه به صیدِ خرگوش
تا شیرْ تو را شِکار باشد
ای دل زِ عَبیرِ عشقْ کم گوی
خود بو بَرَد آن کِه یار باشد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.