۳۳۱ بار خوانده شده
ای کَزْ تو همه جَفا وَفا شُد
آن عَهْد و وَفایِ تو کُجا شُد؟
با رویِ تو سورْ شُد عَزاها
بی رویِ تو سورها عَزا شُد
شُد بیقَدَمَت سَرا خَرابه
باز از تو خَرابهها سَرا شُد
از دَعوتِ تو فَنا شود هست
وَزْ هَجْرِ تو هستها فَنا شُد
ای کُشته مرا به جُرمِ آن که
از من راضی به جانْ چرا شُد
آن تُخْمِ عَطایِ توست در جان
کو را کَفِ دستْ باسَخا شُد
اِغْناتْ مُهَیِّج است جان را
وَرْ نی زِچه رویْ جانْ گدا شُد؟
گَر عاشقِ داد نیست جودَت
پس جانْ زِچه عاشقِ دُعا شُد؟
زد پَرتوِ ساقییت بر ابر
کَزْ عَکسِ تو ابرها سَقا شُد
زد عَکسِ صَبوریِ تو بر کوه
تَسْکینِ زمین و مُتَّکا شُد
زد عکسِ بُلندیِ تو بر چَرخ
مَعْنیِّ تو صورتِ سَما شُد
از حُسنِ تو خاکْ هم خَبَر یافت
شُد یوسُفِ خوب و دِلْرُبا شُد
از گفت بِدار چَنگ کَزْ وِیْ
بی گفتِ تو فَهمْ بانَوا شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آن عَهْد و وَفایِ تو کُجا شُد؟
با رویِ تو سورْ شُد عَزاها
بی رویِ تو سورها عَزا شُد
شُد بیقَدَمَت سَرا خَرابه
باز از تو خَرابهها سَرا شُد
از دَعوتِ تو فَنا شود هست
وَزْ هَجْرِ تو هستها فَنا شُد
ای کُشته مرا به جُرمِ آن که
از من راضی به جانْ چرا شُد
آن تُخْمِ عَطایِ توست در جان
کو را کَفِ دستْ باسَخا شُد
اِغْناتْ مُهَیِّج است جان را
وَرْ نی زِچه رویْ جانْ گدا شُد؟
گَر عاشقِ داد نیست جودَت
پس جانْ زِچه عاشقِ دُعا شُد؟
زد پَرتوِ ساقییت بر ابر
کَزْ عَکسِ تو ابرها سَقا شُد
زد عَکسِ صَبوریِ تو بر کوه
تَسْکینِ زمین و مُتَّکا شُد
زد عکسِ بُلندیِ تو بر چَرخ
مَعْنیِّ تو صورتِ سَما شُد
از حُسنِ تو خاکْ هم خَبَر یافت
شُد یوسُفِ خوب و دِلْرُبا شُد
از گفت بِدار چَنگ کَزْ وِیْ
بی گفتِ تو فَهمْ بانَوا شُد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.