هوش مصنوعی:
این متن شعری است که حالات عاشقانه و ترسهای مجنون را در برابر معشوقش لیلی توصیف میکند. مجنون با وجود شجاعت و نترسیدن از خطراتی مانند شیر و پلنگ، در برابر لیلی زرد و لرزان میشود. شعر قدرت عشق را برتر از هر نیروی دیگر میداند و بیان میکند که عشق حتی قویترین افراد را ضعیف میکند. در نهایت، شعر تأکید میکند که معشوق برای عاشق جاویدان میشود.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای ادبی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ترس و شجاعت نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن نوجوانی به بعد قابل درک است.
(۶) حکایت غلبۀ عشق مجنون بر لیلی
چو مجنون درگه لیلی بدیدی
نبودی تاب آنش میدویدی
شدی چون زعفران آن رنگ رویش
سنان گشتی ز سر تا پای مویش
فتادی بر همه اعضاش لرزه
چو روباهی که بیند شیر شرزه
بدو گفتند ای در انقطاعی
نه بیند هیچکس چون تو شجاعی
نه تو بیمی ز شیر بیشه داری
نه هرگز از پلنگ اندیشه داری
به صحرا و میان کوه گردی
نترسی از همه عالم بمردی
چو آید درگه لیلی پدیدار
شوی زرد و بلرزی چون سپیدار
چنین گفت آنگهی مجنون پر غم
که آنکس کو نترسد از دو عالم
ببین تا زور شیر عشق چندست
که چون موریم در پای اوفکندست
هر آن قوّت که نقد هر نهادست
به پیش زور دست عشق بادست
اگر تو مرد آئی این سخن را
تو باشی همنشین آن سرو بن را
چو عاشق بر محکّ آید پدیدار
شود معشوق جاویدش خریدار
نبودی تاب آنش میدویدی
شدی چون زعفران آن رنگ رویش
سنان گشتی ز سر تا پای مویش
فتادی بر همه اعضاش لرزه
چو روباهی که بیند شیر شرزه
بدو گفتند ای در انقطاعی
نه بیند هیچکس چون تو شجاعی
نه تو بیمی ز شیر بیشه داری
نه هرگز از پلنگ اندیشه داری
به صحرا و میان کوه گردی
نترسی از همه عالم بمردی
چو آید درگه لیلی پدیدار
شوی زرد و بلرزی چون سپیدار
چنین گفت آنگهی مجنون پر غم
که آنکس کو نترسد از دو عالم
ببین تا زور شیر عشق چندست
که چون موریم در پای اوفکندست
هر آن قوّت که نقد هر نهادست
به پیش زور دست عشق بادست
اگر تو مرد آئی این سخن را
تو باشی همنشین آن سرو بن را
چو عاشق بر محکّ آید پدیدار
شود معشوق جاویدش خریدار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:(۵) حکایت حسین منصور حلاج بر سر دار
گوهر بعدی:(۷) حکایت پسر ماه روی با درویش صاحب نظر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.