هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و زیبایی یار و تأثیر آن بر جهان و دل سخن می‌گوید. او از مستی و خمار عشق، زیبایی طبیعت و نظم جهان صحبت می‌کند و در نهایت به سکوت و ادب در برابر عظمت عشق و یار اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۰۶

روزَم به عِیادتِ شب آمد
جانَم به زیارتِ لب آمد

از بَس که شنید یارَبَم چَرخ
از یاربِ منْ به یارَب آمد

یار آمد و جامِ باده بر کَف
زان میْ که خِلافِ مَذهَب آمد

هر بار زِ جُرعه مَست بودم
این بار قَدَحْ لَبالَب آمد

عالَم به خُمارِ اوست مُعْجَب
پس وِیْ چه عَجَب که مُعْجَب آمد؟

بر هر فَلَکی که ماهِ او تافت
خورشیدْ کَمینه کوکَب آمد

گویی مَهِ نو سَواره دیدش
کَزْ عشقْ چو نَعْلِ مَرکَب آمد

این بَس نَبُوَد شَرفْ جهان را
کو روح و جهانْ چو قالَب آمد؟

شاد آن دلْ روشنی که بیند
دل را که چه سان مُقَرَّب آمد

از پَرتوِ دلْ جهانِ پُر گِل
زیبا و خوش و مُؤدَّب آمد

هر میوه به وَقتِ خویش سَر کرد
هر فَصلْ چه سان مُرَتَّب آمد

بس کُن که به پیشِ ناطِقِ کُل
گویایِ خَمُش مُهَذَّب آمد

بس کُن که عروسِ جان زِ جِلْوه
با نامَحْرَم مُعَذَّب آمد

من بس نکُنم که بی‌دلان را
این گُلْبِشِکَرِ مُجَرَّب آمد

من بس نکُنم به کوریِ آنْک
اَنْدَر رَهِ دین مُذَبْذَب آمد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.