هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر از گفتوگویی با رفیقی یاد میکند که به او میگوید فلانی از راه گرفتن جزیه از یهودیان زندگی میکند. شاعر در پاسخ بیان میکند که این کار را ننگ میداند و خود را شرمسار میخواند. او با استعارههایی مانند «سگ» و «دوزخ و بهشت» به نکوهش این رفتار میپردازد و تأکید میکند که حتی اگر ظاهراً پاک به نظر برسد، باز هم ناپاک است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم انتزاعی و انتقادی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم اخلاقی برای مخاطبان کمسنوسال نامناسب است.
(۴) حکایت لقمۀ حلال
رفیقی گفت با من کان فلانی
حلالی میخورد قوت جهانی
که جزیت از جهودان میستاند
وز آنجا میخورد، به زین که داند
بدو گفتم که من این میندانم
من آن دانم که من ننگ جهانم
که باید صد جهود بس پریشان
که تا خواهند از من جزیت ایشان
تو گر کم کاستی خویش بینی
بسی از خود سگی را بیش بینی
وجودت با عدم درهم سرشتست
که این یک دوزخ و آن یک بهشتست
اگر یک بیخ ازین دوزخ نماندست
بسی سگ بستهٔ آن کخ بماندست
اگر صد بار روزی غُسل سازی
چو با خویشی نهٔ جز نانمازی
حلالی میخورد قوت جهانی
که جزیت از جهودان میستاند
وز آنجا میخورد، به زین که داند
بدو گفتم که من این میندانم
من آن دانم که من ننگ جهانم
که باید صد جهود بس پریشان
که تا خواهند از من جزیت ایشان
تو گر کم کاستی خویش بینی
بسی از خود سگی را بیش بینی
وجودت با عدم درهم سرشتست
که این یک دوزخ و آن یک بهشتست
اگر یک بیخ ازین دوزخ نماندست
بسی سگ بستهٔ آن کخ بماندست
اگر صد بار روزی غُسل سازی
چو با خویشی نهٔ جز نانمازی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:(۳) حکایت آن مرد که صدقه بدرویشان میداد
گوهر بعدی:(۵) حکایت پیرزن با شیخ و نصیحت او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.