۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲۳

ساقی بَرخیز کان مَهْ آمد‌
بِشْتاب که سختْ بی‌گَهْ آمد

تُرکانه بِتاز وَقتْ تَنگ است‌
کان تُرکِ خَطا به خَرگَهْ آمد

در وَهْم نبود این سَعادت‌
اِقْبال نِگَر که ناگَهْ آمد

عاشقْ چو پیاله پُر زِ خون بود‌
چون ساغَرِ میْ به قَهْقَهْ آمد

با چون تو مَهْ آن کِه وَقتِ دَریافت‌
تَعْجیل نکرد اَبْلَهْ آمد

از خَرمَنِ عشقْ هر کِه بُگْریخت‌
کاه است به خَرمَنِ کَهْ آمد

بی گَهْ شُد و هر کِه اوست مُقْبِل‌
بُگْریخت زِ خود به دَرگَهْ آمد

اَنْدَر تبریز های و هویی‌ست‌
آن را که زِ هَجْر با رَه آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.