هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از عشق و جذبه‌های آن سخن می‌گوید. او از دیدن معشوق خود در صبحگاهان و تأثیر عمیق این دیدار بر قلب و چشم‌هایش می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که عشق او به معشوق، تمام عناصر طبیعت (باد، خاک، آب و آتش) را تحت تأثیر قرار داده و حتی جهان از این عشق زاده شده است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۷۴۹

مَست آمد دِلْبَرم تا دلْ بَرَد از بامْداد
ای مُسلمانان زِ دستِ مَستْ دِلْبَر دادْ داد

دی دلِ من می‌جَهید و هر دو چَشمَم می‌پَرید
گفتم این دل تا چه بیند وین دو چَشمَم بامْداد

بامدادانْ اَنْدرین اندیشه بودم ناگهان
عشقِ تو در صورتِ مَهْ پیشَم آمد شادْ شاد

من کِه باشم باد و خاک و آب و آتشْ مَستِ اوست
آتشِ او تا چه آرَد بر من و بر خاک و باد

عشقْ ازو آبِسْتن است و این چهار از عشقِ او
این جهانْ زین چار زاد و این چهار از عشقْ زاد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.