۳۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵۴

می‌خُرامَد آفتابِ خوب رویان رَهْ کنید
روی­ها را از جَمالِ خوبِ او چون مَهْ کنید

مُردگانِ کُهنه را رویَش دو صد جان می‌دَهَد
عاشقانِ رَفته را از رویِ او آگَهْ کنید

از کَفِ آن هر دو ساقی چَشم او و لَعْلِ او
هر زمانی میْ خورید و هر زمانی خَهْ کنید

جانِبِ صَحرایِ رویَش طُرفه چاهی گفته اند
قَصدِ آن صَحرا کنید و نِیَّتِ آن چَهْ کنید

نَک نشانِ روشنی در خیمه‌ها تابان شُده­ست
گوشِ اَسْپان را به سویِ خیمه و خَرگَهْ کنید

آستانِ خَرگَهَش شُد کَهْرُبایِ عاشقان
عاشقان لاغَر تَنِ خود را چو بَرگِ کَهْ کنید

در خُمارِ چَشمِ مَستَش چَشم­ها روشن کنید
وَزْ برایِ چَشمِ بَد را ناله و آوَهْ کنید

شاهِ جان­ها شَمسِ تبریزی­ست وین دَمْ آنِ اوست
رُخ بِدو آرید و خود را جُمله ماتِ شَهْ کنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.