هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و مستی سخن می‌گوید و از کشش به سوی معشوق و می‌خانه می‌نالد. او آرزو می‌کند که مستی او را به سوی ساقی و می‌خانه ببرد و از درد و رنج دنیا رها شود. شاعر از زیبایی معشوق و کشش عشق او سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که پیش از آنکه خرد او را به سوی افسانه‌ها ببرد، جان خود را به باده‌ای که جان‌بخش است بسپارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و می‌خانه ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۹۳

هست مَستی که مرا جانِب میخانه بَرَد؟
جانِبِ ساقیِ گُل­چهرهٔ دُردانه بَرَد؟

هست مَستی که کَشَد گوشِ مرا یارانه؟
از چُنین صَفِّ نِعالَمْ سویِ پیشانه بَرَد؟

نَعْلْ آن است که بوسه گَهِ او خاک بُوَد
لَعْلْ آن است که سویِ میْ و پیمانه بَرَد

جانْ سِپاریم بدان بادهٔ جانْ دست نَهیم
پیش‌تر زان که خِرَدْمانْ سویِ افسانه بَرَد

شاخْ شاخ است دل از رَنگِ سَرِ زُلفِ خوشش
تا چرا بَندِ چُنان مویْ سَرِ شانه بَرَد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.