۳۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۹۴

هر کِه از حَلقهٔ ما جایِ دِگَر بُگْریزد
همچُنان باشد کَزْ سَمْع و بَصَر بُگْریزد

زان خورَد خونِ جِگَر عاشق زیرا شیر است
شیردل کِی بُوَد آن کو زِ جِگَر بُگْریزد

دلْ چو طوطی بُوَد و جورِ دِلارامْ شِکَر
طوطی­یی دید کسی کو زِ شِکَر بُگْریزد؟

پَشه باشد که به هر بادِ مُخالفْ بِرَوَد
دُزدِ شب باشد کَزْ نورِ قَمَر بُگْریزد

هر سَری را که خدا خیره و کالیوه کُند
صَدْرِ جَنَّت بِهِلَد سویِ سَقَر بُگْریزد

وان کِه واقِف بُوَد از مرگ سویِ مرگ گُریخت
سویِ مُلْکِ اَبَد و تاج و کَمَر بُگْریزد

چون قَضا گفت فُلانی به سَفَر خواهد مُرد
آن کَس از بیم اَجَل سویِ سَفَر بُگْریزد

بَس کُن و صید مَکُن آن کِه نَیَرزَد به شکار
که خیالِ شب و شب هم زِ سَحَر بُگْریزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.