هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر احساسات و تجربیات معنوی شاعر است. او از عشق الهی و رابطه‌اش با معشوق حقیقی سخن می‌گوید و از رهایی از مادیات و رسیدن به معنویت و نجات از طریق عشق الهی صحبت می‌کند. شاعر از فقر معنوی و نیاز به نجات از طریق عشق الهی می‌گوید و از این که عشق الهی او را از مادیات دور کرده و به معنویت نزدیک کرده است، ابراز خوشحالی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم فلسفی و عرفانی دارد. بنابراین، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.

غزل شمارهٔ ۸۱۱

آن شِکَرپاسُخ نَباتَم می‌دَهَد
وان کِه کُشْتَسْتَم حَیاتَم می‌دَهَد

آن کِه در دریایِ خونَم غَرقه کرد
یونُسِ وَقتَم نَجاتَم می‌دَهَد

در صِفاتِ او صِفاتَم نیست شُد
هم صَفا و هم صِفاتَم می‌دَهَد

رَخْت را بُرد و مرا درویش کرد
نَک زِ یاقوتَشْ زَکاتَم می‌دَهَد

اسبِ من بِسْتَد پیاده مانده ام
وَزْ دو رُخْ آن شاهْ ماتَم می‌دَهَد

کوهِ طور از شاه ماتَش پاره شُد
من کَم از کاهَم ثَباتَم می‌دَهَد

ماهْ عیدِ روزِ وَصلَش خواستم
از شبِ هِجْرانْ بَراتَم می‌دَهَد

چون بُرون از شش جِهَت بُد گنجِ عشق
زان جِهَت بی‌این جِهاتَم می‌دَهَد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.