هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و اشتیاق شدید به معشوق و خدا سخن می‌گوید. شاعر از آتش عشق در دل خود، موج‌های دریای عشق، و اندیشه‌هایی که به سوی دلش می‌آیند، صحبت می‌کند. او از صبر و رسیدن به مرادهایش می‌گوید و از خداوند طلب کمک و فریادرسی می‌کند. در نهایت، شاعر از عشق به عنوان منشأ همه چیز یاد می‌کند و شمس حق‌الدین را ستایش می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۸۱

آه که بارِ دِگَر آتش در من فُتاد
وین دلِ دیوانه باز رویْ به صَحرا نَهاد

آه که دریایِ عشقْ بارِ دِگَر موج زد
وَزْ دلِ من هر طَرَف چَشمه خون بَرگُشاد

آه که جَست آتشی خانه دلْ دَرگرفت
دود گرفت آسْمان آتشِ من یافت باد

آتشِ دل سَهْل نیست هیچ مَلامَت مَکُن
یا رَب فریاد رَس زاتشِ دلْ دادْ داد

لشکرِ اَنْدیشه‌ها می‌رَسَد از بیشه‌ها
سویِ دِلَم طُلْبْ طُلْبْ وَزْ غَمِ منْ شادْ شاد

ای دلِ روشن ضَمیر بر همه دل‌ها امیر
صبر گُزیدیّ و یافتْ جانِ تو جُمله مُراد

چَشمِ همه خُشک و تَر مانده در هم دِگَر
چَشمِ تو سویِ خداست چَشمِ همه بر تو باد

دستِ تو دستِ خدا چَشمِ تو مَستِ خدا
بر هَمه پایَنده باد سایه رَبُّ الْعِباد

ناله خَلْق از شماست آنِ شما از کجاست؟
این همه از عشقْ زاد عشقْ عَجَب از چه زاد؟

شَمسِ حَقِ دین تویی مالِکِ مُلْکِ وجود
ای کِه ندیده چو تو عشقْ دِگَر کیْقُباد
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.