۳۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹۵

وَسوَسه تن گُذشت غُلغُله جان رَسید
مور فرو شُد به گور چَترِ سُلَیمان رَسید

این فَلَکِ آتشی چند کُند سَرکَشی؟
نوحْ به کَشتی نِشَست جوشِشِ طوفان رَسید

چند مُخَنَّث نژاد دَعویِ مَردی کُند؟
رُستمْ خَنْجَر کَشید سام و نَریمان رَسید

جادُوَکانی زِ فَن چند عَصا و رَسَن
مار کنند از فَریب؟ موسی و ثُعْبان رَسید

دُرد به پَستی نِشَست صافْ زِ دُردی بِرَست
گَردنِ گُرگان شِکَست یوسُفِ کَنْعان رَسید

صُبحِ دروغین گُذشت صُبحِ سعادت رَسید
جان شُد و جانِ بَقا از بَرِ جانان رَسید

مِحْنَتِ ایّوب را فاقه یعقوب را
چاره دیگر نبود رَحْمَتِ رَحمان رَسید

دُزد کِه باشد چو رفت شِحْنه ایمان به شهر؟
شِحْنه کِه باشد بگو چون شَهْ و سُلطان رَسید؟

صِدقْ نِگَر بی‌نِفاق وَصلْ نِگَر بی‌فِراق
طاق طُرُنب یین و طاق طاق شَوَم کان رَسید

مُفْتَعِلُن فاعِلات جانِ مرا کرد مات
جانِ خداخوان بِمُرد جانِ خدادان رَسید

میوه دل می‌پَزید روحْ ازو می‌مَزید
بادِ کَرَم بَروَزید حرفِ پَریشان رَسید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.