هوش مصنوعی: این متن به مفاهیم فلسفی و اخلاقی مانند تواضع، صبر، رشد و تحول، و رابطه‌ی بین جسم و روح می‌پردازد. با استفاده از مثال‌های طبیعی مانند قطره آب، توده‌ی ریگ، و درختان، نویسنده بر این نکته تأکید می‌کند که هر چیز برای رسیدن به کمال نیاز به زمان و شرایط مناسب دارد. همچنین، متن به اهمیت درک غیب و پذیرش نقش روح در هدایت جسم اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تمثیل‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۹۶

غِرّه مَشو گَر زِ چَرخْ کارِ تو گردد بُلند
زان که بُلندَت کُند تا بِتَواند فِکَند

قطره آبِ مَنی کَزْ حَیَوان می‌زِهَد
لایِقِ قُربان نَشُد تا نشُد آن گوسفند

توده ذَرّاتِ ریگ تا نشود کوهِ سخت
کَس نَزَند بر سَرَش بیهُده زَخمِ کُلَند

تا نشود گَردنی گَردنِ کَس غُل ندید
تا نشود پا رَوان کَس نَشود پایْ بَند

پس سَبَقَتْ رَحْمَتیْ در غَضَبی شُد پدید
زَهر بِدان کَس دَهَند کوست مُعَوَّد به قَند

برگ که رُست از زمینْ تا که درختی نَشُد
آتش نَفْروزَد او شُعله نَگردد بُلند

باش چو رَز میوه دار زور و بُلندی مَجو
از پیِ خُرما بِدانْک خارِ وِرا کَس نَکَند

از پِیِ میوه‌یْ ضَعیف رُسته درختانِ زَفْت
نَقْشِ درختانْ شِگَرف صورتِ میوه نَژَند

دلْ مَثَلِ اولیاست اُسْتُنِ جسمِ جهان
جسمْ به دلْ قایم است بی‌خَلَل و بی‌گَزند

قُوَّتِ جسمِ پَدید هست دلِ ناپَدید
تا به کِی اِنْکارِ غَیب غَیب نِگَر چند چند؟
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.