۲۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۵۶

زِ جانْ سوخته‌ام خَلْق را حَذار کنید
که اَللّهْ اَللّهْ زاتشْ رُخانْ فِرار کنید

که آتشِ رُخِشانْ خاصیَت چُنین دارد
که هر قَرار که دارید بی‌قَرار کنید

دلی که کاهِل گردد نِداش می‌آید
که زنده است سُلَیمانِ عشق کار کنید

مَباش کاهِل کین قافله رَوانه شُده‌ست
زِ قافله بِمَمانید و زود بار کنید

چهارپایِ طَبایِع نَکوبَد این رَهْ را
به تَرکِ خاک و هواها و آب و نار کنید

غَنی‌ست چَشمِ من از سُرمه سپاهانی
زِ خاکِ تبریز او را مَگَر نِثار کنید

بُزرگی از شَهِ ارواحْ شَمسِ تبریزی‌ست
وجودها پِیِ این کِبْریا صِغار کنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.