۴۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۶۴

گفتم که ای جان خودْ جان چه باشد؟
ایْ دَرد و دَرمان دَرمان چه باشد؟

خواهم که سازَم صد جان و دل را
پیشِ تو قُربان قُربان چه باشد؟

ای نورِ رویَت ای بویِ کویَت
اسرارِ ایمان ایمان چه باشد؟

گفتی گُزیدی بر ما دُکانی
بر بی‌گُناهی بُهتان چه باشد؟

اِقْبال پیشَت سَجده کُنان است
ای بَخْتِ خندان خندان چه باشد؟

بُگْشای ای جان دَر بر ضَعیفان
بر رَغْمِ دَربان دَربان چه باشد؟

فرمود صوفی که آن نداری
باری بِپُرسَش که آن چه باشد؟

با حُسنِ رویَت اِحْسان کِه جویَد؟
خود پیشِ حُسنَت اِحْسان چه باشد؟

تو شیری و ما اَنْبانِ حیله
در پیشِ شیران اَنْبان چه باشد؟

بَردار پَرده از پیشِ دیده
کوریِّ شیطان شیطان چه باشد؟

بَسْ خَلْق هستند کَزْ دوست مَستَند
هرگز نَدانند که نان چه باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.