۳۸۹ بار خوانده شده
گَر تو را بَختْ یار خواهد بود
عشقْ را با تو کار خواهد بود
عُمرِ بیعاشقی مَدان به حساب
کان بُرون از شُمار خواهد بود
هر زمانی که میرَوَد بیعشق
پیشِ حَقْ شَرمسار خواهد بود
هر چهاندر وَطَن تو را سَبُکیست
ساعتِ کوچْ بار خواهد بود
بر تو این دَم که در غَمِ عشقی
چون پدر بُردبار خواهد بود
فَقر کَزْ وِیْ تو نَنْگ میداری
آن جهانْ اِفْتِخار خواهد بود
تَلْخیِ صبر اگر گِلوگیر است
عاقِبَتْ خوش گُوار خواهد بود
چون رَهَد شیرِ روح ازین صندوق
اَنْدَر آن مَرغْزار خواهد بود
چون ازین لاشه خَر فُرود آید
شاهِ دلْ شَهسَوار خواهد بود
دامَنِ جَهْد و جِدّ را بِگُشا
کَزْ فَلَک زَرْ نِثار خواهد بود
تو نَهان بودی و شُدی پیدا
هر نَهانْ آشکار خواهد بود
هر کِه خود را نکرد خوار امروز
هَمچو فرعون خوار خواهد بود
هر کِه چون گُل زِ آتشْ آب نشُد
اَنْدَر آتشْ چو خار خواهد بود
چون شکارِ خدا نشُد نِمْرود
پَشِهیی را شکار خواهد بود
هر کِه از نَقْدِ وَقت بَست نَظَر
سُخره اِنْتِظار خواهد بود
هر کِه را اختیار کَردَش عشق
مَست و بیاختیار خواهد بود
هر کِه او پَست و مَستِ عشق نشُد
تا اَبَد در خُمار خواهد بود
هر کِه را مُهر و مِهر این دَم نیست
اُشْتُری بیمَهار خواهد بود
در سَرِ هر که چَشمِ عِبرَت نیست
خوار و بیاِعْتِبار خواهد بود
بَس کُن اَرْ چه سُخَن نِشانْد غُبار
آخِر از وِیْ غُبار خواهد بود
شَمسِ تبریز چون قَرار گرفت
دل ازو بیقَرار خواهد بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عشقْ را با تو کار خواهد بود
عُمرِ بیعاشقی مَدان به حساب
کان بُرون از شُمار خواهد بود
هر زمانی که میرَوَد بیعشق
پیشِ حَقْ شَرمسار خواهد بود
هر چهاندر وَطَن تو را سَبُکیست
ساعتِ کوچْ بار خواهد بود
بر تو این دَم که در غَمِ عشقی
چون پدر بُردبار خواهد بود
فَقر کَزْ وِیْ تو نَنْگ میداری
آن جهانْ اِفْتِخار خواهد بود
تَلْخیِ صبر اگر گِلوگیر است
عاقِبَتْ خوش گُوار خواهد بود
چون رَهَد شیرِ روح ازین صندوق
اَنْدَر آن مَرغْزار خواهد بود
چون ازین لاشه خَر فُرود آید
شاهِ دلْ شَهسَوار خواهد بود
دامَنِ جَهْد و جِدّ را بِگُشا
کَزْ فَلَک زَرْ نِثار خواهد بود
تو نَهان بودی و شُدی پیدا
هر نَهانْ آشکار خواهد بود
هر کِه خود را نکرد خوار امروز
هَمچو فرعون خوار خواهد بود
هر کِه چون گُل زِ آتشْ آب نشُد
اَنْدَر آتشْ چو خار خواهد بود
چون شکارِ خدا نشُد نِمْرود
پَشِهیی را شکار خواهد بود
هر کِه از نَقْدِ وَقت بَست نَظَر
سُخره اِنْتِظار خواهد بود
هر کِه را اختیار کَردَش عشق
مَست و بیاختیار خواهد بود
هر کِه او پَست و مَستِ عشق نشُد
تا اَبَد در خُمار خواهد بود
هر کِه را مُهر و مِهر این دَم نیست
اُشْتُری بیمَهار خواهد بود
در سَرِ هر که چَشمِ عِبرَت نیست
خوار و بیاِعْتِبار خواهد بود
بَس کُن اَرْ چه سُخَن نِشانْد غُبار
آخِر از وِیْ غُبار خواهد بود
شَمسِ تبریز چون قَرار گرفت
دل ازو بیقَرار خواهد بود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.