۳۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۹۸

آتشِ عشقِ تو قَلاووز شُد
دوش دِلَم سویِ دِلْ اَفْروز شُد

چون به سُخن داشت مرا دوش یار
چون به دَمِ گَرم جِگَرسوز شُد

من چه زَنَم با دَم و با مَکْرِ او؟
کو به دَغَل بر همه پیروز شُد

این دلِ من ساده و بی‌مَکْر بود
دید دَغَل‌هاش بَدآموز شُد

هر چه به عالَم خوشیِ شَهوت است
هَمچو پَنیر آفتِ هر یوز شُد

آه که شب جُمله دَرین وَعده رفت
بوسه دِهَم بوسه دِهَم روز شد

یارِ بِرِهنه به قَبا مَیل کرد
عقلْ دِگَربار کَمَردوز شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.