هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از وضعیت خود و دیگران سخن می‌گوید. او با وجود نداشتن ثروت و جایگاه اجتماعی بالا، خود را ارزشمند می‌داند و از عشق و زیبایی آن سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به انتقادات دیگران پاسخ می‌دهد و با طنز و کنایه از زندگی خود و دوستانش دفاع می‌کند. او به زندگی آزاد و بی‌قید و بند خود افتخار می‌کند و از مشکلات و سختی‌های آن نیز آگاه است.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عشق، انتقاد اجتماعی و طنز است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند زندگی آزاد و بی‌قید و بند ممکن است نیاز به بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۲۶

گَر چه نه به دریاییم دانه‌یْ گُهَریم آخِر
وَرْ چه نه به میدانیم در کَرّ و فَریم آخر

گَر باده دَهی وَرْ نی زان باده دوشینه
از دادن و نادادن بَسْ بی‌خَبَریم آخِر

ای عشق چه زیبایی چه راوَق و گیرایی
گَر رفت زَر و کیسه در کانِ زَریم آخِر

ای طَعْنه زَنان بر ما بُگْشاده زبانْ بر ما
باری زِ شما خامان ما مَست تَریم آخِر

لولی که زَرَش نَبْوَد مالِ پدرش نَبْوَد
دُزدی نَکُند گوید پَسْ ما چه خوریم آخِر؟

ما لولی و شَنگولی بی‌مَکْسَب و مَشغولی
جُز مالِ مُسلمانان مالِ کِه بَریم آخِر؟

زَنْبیل اگر بُردیم خُرماش دَرآگَندیم
وَزْ نیل اگر خوردیم هم نیشِکَریم آخِر

گر شِحْنه بِگیرَدْمان آرَد به چَهْ و زندان
بر چاهِ زَنَخْدانَش آبی بِچَریم آخِر

چاهَش خوش و زندانَش وان ساقی و مَستانَش
وان گفتنِ بی‌سیمان که سیم بَریم آخِر

می‌گوید جان با تَنْ کِی تَن خَمُش و تَن زَن
لَب بَند و بَصَر بُگْشا صاحِب نَظَریم آخِر
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.