هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر به زیبایی و جمال معشوق خود اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز دیگری در جهان برایش مهم نیست جز تماشای چهره معشوق. شاعر از عشق و بیماری عشق سخن میگوید و از خداوند میخواهد که به هر دو بیمار (خود و دلش) تیمار کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۳۸
به حُسنِ تو نباشد یارِ دیگر
دَرآ ای ماهِ خوبان بارِ دیگر
مرا غیرِ تَماشایِ جَمالَت
مَبادا در دو عالَم کارِ دیگر
بِدُزدیدی زِ حُسنِ تو یکی چیز
اگر بودی چو تو عَیّارِ دیگر
چو خورشیدِ جَمالَت رویْ بِنْمود
زِ هر ذَرّه شِنو اِقْرارِ دیگر
زِهی دریا که آگَنْدی زِ گوهر
که هر قَطره نِمود اَنْبارِ دیگر
به یک خانه دو بیمارند و عاشق
مَنَم بیمار و دلْ بیمارِ دیگر
خدایا هر دو را تیمار کردی
وَلیکِن مانْد آن تیمارِ دیگر
چه دانَد جانِ مُنْکِر این سُخن را؟
که او را نیست آن دیدارِ دیگر
دَرآ ای ماهِ خوبان بارِ دیگر
مرا غیرِ تَماشایِ جَمالَت
مَبادا در دو عالَم کارِ دیگر
بِدُزدیدی زِ حُسنِ تو یکی چیز
اگر بودی چو تو عَیّارِ دیگر
چو خورشیدِ جَمالَت رویْ بِنْمود
زِ هر ذَرّه شِنو اِقْرارِ دیگر
زِهی دریا که آگَنْدی زِ گوهر
که هر قَطره نِمود اَنْبارِ دیگر
به یک خانه دو بیمارند و عاشق
مَنَم بیمار و دلْ بیمارِ دیگر
خدایا هر دو را تیمار کردی
وَلیکِن مانْد آن تیمارِ دیگر
چه دانَد جانِ مُنْکِر این سُخن را؟
که او را نیست آن دیدارِ دیگر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.