۳۴۵ بار خوانده شده
صد بار بِگُفتَمَت نِگَه دار
در خَشم و سِتیزه پا مَیَفشار
بر چَنگِ وَفا و مِهْربانی
گَر زَخْمه زَنی بِزَن به هَنجار
دانی تو یَقین و چون ندانی
کَزْ زَخْمه سخت بِسْکُلَد یار
میْ بَخش و مَخُسب کین نه نیکوست
ما خُفته خَراب و فِتْنه بیدار
میگویم و میکُنم نَصیحَت
من خُشکْ دِماغ و گفت و تکرار
میخَندد بر نَصیحَتِ من
آن چَشمِ خُمارِ یارِ خَمّار
میگوید چَشمِ او به تَسْخَر
خوش میگویی بگو دِگَربار
از تو بَتَرَم اگر نَنوشَم
پوشیده نَصیحَتِ تو طَرّار
اِسْتیزه گَر است و لااُبالیست
کِی عشوه خورَد حَریفِ خونْ خوار؟
خامُش کُن و از دِیَش مَتَرسان
کَزْ باغِ خداست این سَمَن زار
خاموش که بیبَهار سَبزاست
بی سَبْلَتِ مِهرَ جان و آذار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در خَشم و سِتیزه پا مَیَفشار
بر چَنگِ وَفا و مِهْربانی
گَر زَخْمه زَنی بِزَن به هَنجار
دانی تو یَقین و چون ندانی
کَزْ زَخْمه سخت بِسْکُلَد یار
میْ بَخش و مَخُسب کین نه نیکوست
ما خُفته خَراب و فِتْنه بیدار
میگویم و میکُنم نَصیحَت
من خُشکْ دِماغ و گفت و تکرار
میخَندد بر نَصیحَتِ من
آن چَشمِ خُمارِ یارِ خَمّار
میگوید چَشمِ او به تَسْخَر
خوش میگویی بگو دِگَربار
از تو بَتَرَم اگر نَنوشَم
پوشیده نَصیحَتِ تو طَرّار
اِسْتیزه گَر است و لااُبالیست
کِی عشوه خورَد حَریفِ خونْ خوار؟
خامُش کُن و از دِیَش مَتَرسان
کَزْ باغِ خداست این سَمَن زار
خاموش که بیبَهار سَبزاست
بی سَبْلَتِ مِهرَ جان و آذار
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.