۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۰

کِی باشد اَخْتَری در اَقْطار
در بُرجِ چُنین مَهی گرفتار؟

آواره شُده زِ کُفر و ایمان
اِقْرار به پیشِ او چو اِنْکار

کَس دید دلی که دلْ ندارد؟
یا جانِ فَنا به تیغِ جانْ دار؟

من دیدم اگر کسی ندیده‌ست
زیرا که مرا نِمود دیدار

عِلْم و عَمَلَم قَبولِ او بَس
ای من زِ جُز این قَبولْ بیزار

گَر خوابِ شَبَم بِبَست آن شَهْ
بَخشید وِصال و بَخْتِ بیدار

این وَصلْ بِهْ از هزار خواب است
از خواب مَکُن تو یاد زِنهار

از گریه خود چه دانَد آن طِفْل
کَنْدَر دل‌ها چه دارد آثار؟

می‌گِریَد بی‌خَبَر وَلیکِن
صد چَشمه شیر ازو در اَسْرار

بِگْری تو اگر اثر نَدانی
کَزْ گریه توست خُلْد و اَنْهار

امشب کَر و فَرِّ شَهریاریش
اَنْدَر دِهِ ماست شاه و سالار

نی خواب رَها کُند نه آرام
آن صُبحِ صَفا و شیرِ کَرّار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.