هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و وصال به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از جدایی و آوارگی روح خود از کفر و ایمان می‌گوید و بیان می‌کند که علم و عملش تنها در قبول معشوق معنا می‌یابد. شاعر از ارزش وصال معشوق و بی‌ارزشی خواب و آرامش دنیوی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که گریه و اشک‌های او سرچشمه‌ای از رازهای الهی است. در پایان، او از حضور شاه و سالاری در ده خود خبر می‌دهد که خواب و آرامش را از او گرفته است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۵۰

کِی باشد اَخْتَری در اَقْطار
در بُرجِ چُنین مَهی گرفتار؟

آواره شُده زِ کُفر و ایمان
اِقْرار به پیشِ او چو اِنْکار

کَس دید دلی که دلْ ندارد؟
یا جانِ فَنا به تیغِ جانْ دار؟

من دیدم اگر کسی ندیده‌ست
زیرا که مرا نِمود دیدار

عِلْم و عَمَلَم قَبولِ او بَس
ای من زِ جُز این قَبولْ بیزار

گَر خوابِ شَبَم بِبَست آن شَهْ
بَخشید وِصال و بَخْتِ بیدار

این وَصلْ بِهْ از هزار خواب است
از خواب مَکُن تو یاد زِنهار

از گریه خود چه دانَد آن طِفْل
کَنْدَر دل‌ها چه دارد آثار؟

می‌گِریَد بی‌خَبَر وَلیکِن
صد چَشمه شیر ازو در اَسْرار

بِگْری تو اگر اثر نَدانی
کَزْ گریه توست خُلْد و اَنْهار

امشب کَر و فَرِّ شَهریاریش
اَنْدَر دِهِ ماست شاه و سالار

نی خواب رَها کُند نه آرام
آن صُبحِ صَفا و شیرِ کَرّار
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.